آیا برای شما هم پیش آمده که فکر يا ايده اى ناگهان به ذهنتان خطور كند؟

براى خود من بارها پيش آمده است. بعضى ايده ها را يادداشت كردم. برخى از ايده ها كه توجه نكردم فراموش شدند. از تجربه دريافت يك ايده خواهم گفت.

امروز کتاب شجاعت خلاقيت را می خواندم فصل سوم در مورد خلاقيت و ضمير ناهشيار است.

نویسنده توضيح مى دهد كاوش در پديده هاى ناهشيار، ارتباط سحرانگيزى با خلاقيت دارد. 

رولو مِى كاوشی را با بيان حكايتى از تجربه اش آغاز مى كند. درباره معناى اضطراب فرضيه خوب درستى داشت، كه مورد تأييد خودش و استادانش بود. بعد از کاوش فرضیه متوجه شد نصف جامعه آماری با فرضیه منطبق است و نصف دیگر با فرضیه هماهنگ نیست.

بعد از هر آزمون پاسخ منفی می شود. او احساس می کند، گرفتار مسئله لاینحلی شده است. 

اواخر یک‌ روز رولو مِى از دفتر پیاده به سمت مترو راه افتاد. سعی کرد کل مشکلات کاری را از ذهنش خارج کند. در مسیر رفتن بود که ناگهان «چیزی در ذهنش درخشید» به محض آن که این فکر به ذهنش خطور کرد، افکار دیگر از ذهنش  بیرون رفتند. چند قدم بعد فرضیه ای به کلی جدید در ذهنش نقش بست. 

وقتی ذهن کاملا از مسئله فاصله می گیرد، به خودمان اجازه می دهیم از دانشی که در سطح یا لایه ديگرى در درون ماست آگاه شويم.

چند وقت پيش كتاب جادوى بزرگ اليزابت گيلبرت را مى خواندم. نویسنده در مورد ايده، مطالب جالبی بیان کرده است. او اعتقاد دارد ایده فرد مناسب را پيدا مى كند كه او را به جهان بياورد.  

اگر فرد به ایده پاسخ ندهد، سراغ فرد دیگری میرود.

الیزابت معتقد است ایده به سراغتان می آید. در زمان هاى كه درگير خريد، یا تماشای تلويزيون و استراحت هستید. ممكن است متوجه ايده نشويد. ایده سراغ فرد دیگری برود. یا اینکه شما درگیر پروژه ای هستید و به آن ایده جواب مثبت ندهید و آن را رد بکنید.

نویسنده جالب بیان می کند؛ زمان های زیادی بوده که‌ با ایده هایی برخورد کردم که مناسب من نبودند و با احترام رد کردم.

تجربه ى من هم از ايده اى كه در خواب دريافت كردم. ايده يك رمان بود. در خواب ايده رمان را واضح دريافت كردم. چون تمايلى به نوشتن رمان نداشتم. ايده رمان از ذهنم پاك شد.

در واقع كيفيت كارايى ذهن به كيفيت استراحت بستگى دارد. خلاقيت ذهن بعد از يك استراحت فكرى با كيفيت شكوفا مى شود.