آخرین مطالب

خاطرات

  خاطرات   ميپرستمت  انگونه كه خاطراتت را صيقل دادم  بديهايت را پاك كردم    چون گردنبند قيمتى  در صندوقچه قلبم گذاشتم  گاهی آن را میگشایم  گردنبند را به

تلخ

  تلخ برايم که تمام شدی خاطراتت را مرور کردم خنده‌‌ای تلخ  از جانم برخاست  از زهری كه سالها بر جانم زده بودی. ✍🏻محبوبه نورمندی پور  

صید

#شعرهای_من  #صید  شبی بساط پهن کردیم  از خودمان گفتیم  غریبه هایی بودیم  با خاطراتی مشترک  حرف هایت که به دلم نشست  صید گشتم در نگاه ویرانگرت من مدعی به

آخرین شعر‌ها

خاطرات

  خاطرات   ميپرستمت  انگونه كه خاطراتت را صيقل دادم  بديهايت را پاك كردم    چون گردنبند قيمتى  در صندوقچه قلبم گذاشتم  گاهی آن را میگشایم  گردنبند را به

تلخ

  تلخ برايم که تمام شدی خاطراتت را مرور کردم خنده‌‌ای تلخ  از جانم برخاست  از زهری كه سالها بر جانم زده بودی. ✍🏻محبوبه نورمندی پور  

صید

#شعرهای_من  #صید  شبی بساط پهن کردیم  از خودمان گفتیم  غریبه هایی بودیم  با خاطراتی مشترک  حرف هایت که به دلم نشست  صید گشتم در نگاه ویرانگرت من مدعی به

آخرین نامه‌ها

نامه ی شماره دو

#نامه_به_آسمان  💢نامه‌ى شماره دو  آسمان! چند روز است که میباری. بارش باران روزهای پایانی سال  را دلپذیر کرده است.من اما دل تنگ تو هستم. امروز هم باریدی. چتر را

نامه‌ی شماره يك

#نامه_به_آسمان  نامه ی شماره یک  شب های تابستان در حیاط خانه پدربزرگ‌روی تخت چوبی آخرین نگاهم بودی. تخت چوبی که با هر تکانی صدای قریچ قروچش بلند میشد محکوم